توضیحات
کتاب پنجاه و سه ترانه ی عاشقانه
معرفی کتاب پنجاه و سه ترانه ی عاشقانه
مىآيى و چون چاقويى روزم را به دو نيم مىكنىنيمى، بهار هلهله زن، توفانهاى سرخوش
نيمى كه نيامده بودى هنوز
و بوى نان كپك زده را مىدهد.
اى زن
پرنده معتكف در روحم!
انگور رهايىبخش!
نور خنك شده
اى زمين!
به من
بيست و چهار ساعت كامل ببخش
روز يخ زدهام را
در گرماى تنت آب كن
جرعه جرعه در گلوى اين پرنده بسمل بريز.
مىآيى و چون چاقويى روزم را نصف مىكنى
مىروى
پارههاى تنم
در اتاقم مىماند.
گزیده ای از کتاب پنجاه و سه ترانه ی عاشقانه
بىتابانه در انتظار تواَم غريقى خاموش
در كولاك زمستان.
فانوسهاى دور سوسو مىزنند
بى آن كه مرا ببينند
آوازهاى دور به گوش مىرسند
بى آن كه مرا بشنوند.
من نه غزالى زخم خوردهام
نه ماهى تُنگى گم كرده راه
نهنگى توفان زادم
كه ساحل بر من تنگ است. ـ
آنجا كه تو خفتهيى
شنزارى داغ
كه قلب من است.
9/2/ 82
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.