توضیحات

                                                              کتاب جوانی زیباست

                                           معرفی کتاب جوانی زیباست

جوانی زیباست و داستان های دیگر” مجموعه ای است از نویسنده ی نامدار، “هرمان هسه” که در آن شش داستان کوتاه با محتوای جستجو برای یافتن حقیقت زندگی را تعریف می کند. به جز داستان “جوانی زیباست” باقی داستان های این مجموعه عبارت اند از “دوستان”، “یادی از دوران کودکی”، “گفت و گو با بخاری”، “سه زیزفون” و “مردی با کتاب های بسیار”، که دو قصه ی “جوانی زیباست” و “دوستان”، به نسبت بقیه از داستان های بلندتری برخوردار هستند.
قصه ی اول از این مجموعه با عنوان “جوانی زیباست”، داستان مردی است که پس از گذشت چند سال به وطن خود بازگشته و خاطرات دوران کودکی برای او زنده می شوند. داستان دوم با عنوان “دوستان” همانطور که از اسمش برمی آید، پیرامون زندگی دو دوست جوان است که هر کدام از آن ها راه متفاوتی را در زندگی پیش می گیرد و در حالی که یکی به فلسفه گراییده، دیگری تابع مقررات اجتماعی و مطیع قانون و نظام شده است.
آنچه می توان از این مجموعه نیز همچون دیگر آثار “هرمان هسه”، انتظار داشت، گوشه هایی از شخصیت و افکار او نسبت به زندگی است که در نتیجه ی گرویدن به انزوا و تنهایی نمود پیدا کرد. این گوشه نشینی که نقش بسیار مهمی در شکل گیری جهان بینی و طرز تفکر این نویسنده ی برجسته ی آلمانی داست، سبب شد تا توجه زیادی از سراسر جهان به قلم وی جلب شود و بازگردانی آثار “هرمان هسه” به بیش از پنجاه زبان زنده ی دنیا، خود موید این استقبال از ادبیات اوست. “جوانی زیباست و داستان های دیگر” شش داستان درخشان از این نویسنده ی برنده ی نوبل ادبیات را در اختیار علاقه مندان به قلم وی قرار می دهد.

قسمتی  از کتاب جوانی زیباست
 حتی عمو ماتئوس هم به شیوه خاص خود از دیدار دوباره من شادمان شد. در هر حال، اگر مردی جوان چند سالی در سرزمینی بیگانه بماند و روزی که باز می گردد، بدل به فردی محترم شده باشد، حتی بر لب محتاط ترین خویشاوندان نیز تبسمی نقش می بندد و شادمان دستش را می فشارند. چمدان کوچک و قهوه ای حاوی همه دارایی من، کاملا نو بود و قفلی خوب و تسمه هایی براق داشت. در آن دو دست کت و شلوار تر و تمیز، به اندازه کافی لباس، یک جفت چکمه نو، چند کتاب و عکس، دو پیپ زیبا و اسلحه ای کمری بود. تازه کیف ویلن و کوله پشتی هم پر از خرت و پرت بود، دو کلاه، یک عصا و یک چتر، پالتویی سبک، یک جفت کفش لاستیکی، همگی نو و سالم، و در کیف کوچک روی سینه ام که در آن را دوخته بودم، بیش از دویست مارک پس اندازم و نامه ای را داشتم که در آن برای پاییز، قول کاری خوب در خارج از کشور را به من داده بودند. همه این وسایل را ناگریز با ابهت حمل می کردم و با این تحهیزات پس از گشت وگذاری طولانی همچون آقایی تمام عیار به زادگاهم برمی گشتم، منظورم همان جایی است که روزگاری همچون کودکی دست وپا چلفتی و خجول ترکش گفته بودم.
0/5 (0 دیدگاه)