توضیحات

                                                               کتاب تهافت الفلاسفه

                                         معرفی کتاب تهافت الفلاسفه

تهافت الفلاسفه” یا “تناقض گویی فیلسوفان” اثری است از “امام محمد غزالی” که در این تصحیح جدید، “دکتر علی‌اصغر حلبی” سعی کرده است مطالب را به نحو ساده‌تری بازگو کند. او همچنین جزئیات بیشتری را در حاشیه کتاب آورده است و “تهافت الفلاسفه” را در چهار مقدمه، بیست مسئله و یک خاتمه، طبقه‌بندی کرده است. در مقدمه اول این مطلب بیان شده که ریاست فلاسفه به ارسطو ختم می‌گردد چرا که وی نظرات فیلسوفان را به نحو رضایت‌بخشی خلاصه کرد و بنابراین اگر قصد رد فلسفه را داریم، کافی است عقاید او را رد کنیم. در مقدمه دوم گفته شده که برخی از نظریات فلاسفه ربطی به دین ندارد و از آنجا که با علوم طبیعی مرتبط است، مانند بحث خورشیدگرفتگی و ماه‌گرفتگی، باران و غیره، در معرض بحث شدن پیرامون آن نیست. با این حال برخی از دیدگاه‌های آنها، دین را معترض می شود و قول به قدم عالم در زمره‌ی این موارد است. مقدمه سوم در بیان “تناقض گویی فیلسوفان” است اما برای دانستن عقاید صحیحه، باید به کتب دیگر مراجعه کرد. مقدمه چهارم، مقایسه‌ی ضرورت تمسک فلاسفه به منطق و ریاضیات در برابر دین است و پس از اتمام مقدمه‌ها، نوبت به بیست مساله‌ای می‌رسد که “امام محمد غزالی” به زعم خود در آنها، فلاسفه را تعجیز و تکفیر نموده است.
این مسائل به پیوند خداوند و جهان، جاودانگی زمان و عالم، ناتوانی فلاسفه در اثبات وجود صانع، وحدت وجود خداوند و ناتوانی فیلسوفان در اثبات آن، صفات الهی، آگاهی خداوند به جزییات، مسئله‌های طبیعی و فلکی، سببیت، نفس انسانی، بعث اجساد و حشر ارواح می‌پردازند.

قسمتی  از کتاب تهافت الفلاسفه
از من خواستی که سخنی شافی در کشف تهافت فلاسفه و تناقض آراء آنان و مکامن تلبیس و اغوائشان برای تو بگویم؛ اما برآوردن حاجت تو، جز به اینکه نخست مذهب آنان را بشناسی و از عقیده ایشان آگاه شوی، میسر نیست؛ زیرا که آگاهی از فساد مذاهب، پیش از احاطه به مدارک آنها، محال است؛ بل هو رمی فی العمایة و الضلال. پس من صواب چنین دیدم که پیش از بیان تهافت آنان، سخنی مختصر، مشتمل بر نقل و حکایت مقاصد آنان، از علوم منطقی و طبیعی و الهی ایشان، بیان کنم، بدون اینکه بخواهم حق و باطل را در آن از هم ممتاز سازم؛ بلکه مقصودم تنها فهماندن غایت سخن ایشان است، بدون اینکه به تطویل در آنچه به منزله حشو و زوائد و خارج از مقصود است، بپردازم و من این مطلب را بر سبیل اقتصاص و حکایت مقرون به آنچه آن را دلیل می دانند، می آورم و مقصود کتاب، حکایت «مقاصد فلاسفه» است و همین نیز اسم آن است. ابتدا برای آشنا ساختن تو می گویم که علوم فلاسفه، بر چهار قسم است: ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات. اما ریاضیات، عبارت است از نظر در حساب و هندسه و چیزی که مخالف عقل باشد در این دو علم نیست و با چیزی از آن نمی توان به انکار و جحد مقابله کرد و چون چنین است ما را به آوردن علوم ریاضی کاری نیست. اما در الهیات، بیشتر عقاید فیلسوفان برخلاف حق است و صواب در آن به ندرت یافت می شود. اما در منطقیات، اکثر مطالب بر منهج صواب است و خطا در آن نادر… اما در طبیعیات، حق با باطل آمیخته است و صواب با خطا مشتبه.
0/5 (0 دیدگاه)