توضیحات

                                                                    کتاب چرخ دنده ها

                                                   معرفی کتاب چرخ دنده ها

و در مملکت نفت خیزی می گذرد که انقلابی برای ملی کردن نفت آن برپا شده است؛ داستان در دو زمان گذشته و حال روایت می شود، گذشته ای که چگونگی آغاز انقلاب و روند و پیروزی آن را به تصویر می کشد و زمان حالی که رئیس یا پیشوای حزب به جرم خیانت به انقلاب دستگیر شده و در حال محاکمه در دادگاه است.

ژان پل سارتر این اثر را به صورت سناریو به نگارش درآورده و لذت بردن بیشتر از آن مستلزم به کار گیری قوه تخیل است تا بتوان هم چون فیلمی جذاب وقایع را از نظر گذراند.
گزیده ای از کتاب

پیشخدمت مخصوص، در جلو هیئت منصفه با قیافه نگرانی ایستاده و گوش فرا می دهد. صدای انفجار دیگری در فاصله نزدیک تری شنیده می شود.

پیشخدمت می پرسد: چه خبر است؟

در سالن بعضی ها بلند می شوند و برای نگاه کردن، به طرف پنجره می دوند. از خیابانی که در آن درگیری است، صدای انفجار خمپاره و تیر و تفنگ به گوش می رسد.

در سالن دادگاه ناگهان به شدت باز می شود و دو نفر شورشی مسلح وارد می شوند. یکی از آن ها در جهت جایگاه فریاد می زند:

-پادگان قلعه ی کروب است.

فرانسوا می پرسد: خوب، که چی؟

شورشی جواب می دهد: پادگان موفق به خروج شده و سربازان بیرون آمده و میدان ملت و محله های غربی شهر را اشغال کرده اند. چنین به نظر می رسد که قصد حمله به کاخ را دارند.

وکیل مدافع با لبخند به پیشخدمت که کاملا مشوش است نگاه می کنند

فرانسوا می پرسد: لورنس و شاترن در سر پست های خودشان هستند؟

شورشی جواب می دهد: بله.

-بسیار خب، شما می توانید بروید.

دو نفر شورشی خارج می شوند. هیئت منصفه که حالت جدی و خشمگینی به خود گرفته با قیافه استفهام آمیزی به فرانسوا نگاه می کند.

ژان که به طرف سالن نیم چرخی زده است آرام و خونسرد باقی می ماند. فرانسوا فقط می گوید:

-ادامه بدهیم.

وکیل مدافع که به پیشخدمت نزدیک شده است، قدمی به طرف فرانسوا جلو می رود.

-من میل دارم از شاهد سوالاتی بنمایم.

فرانسوا می گوید: بپرس.

0/5 (0 دیدگاه)