توضیحات

                                                                       کتاب صد سال تنهایی                                                                        

                                                معرفی کتاب صد سال تنهایی


 “صد سال تنهایی” یکی از زیباترین رمان های کلاسیک قرن، که به قطع یقین بهترین اثر گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی است.
این کتاب آمیزه‌ای است از واقعیت و تخیل، داستانی که همه‌ی شخصیت‌های آن حقیقی و واقعی هستند. اما واقعیت موجود در این
داستان با واقعیت شناخته شده‌ی جهان بیرون پیش نمی‌رود. خلق شخصیت‌هایی فرا واقعی که اعمالی خارق‌العاده از آنها سر می‌زند؛ که ماجراهای عجیب و غریبی را بوجود می‌آورد که واقعی و غیرواقعی بودن آنها از هم قابل تشخیص نیست.

 رمان صد سال تنهایی روایت صد سال تنهایی شش نسل از خاندان بوئندیا است. در واقع «تنهایی» نوع بشر تم اصلی و پررنگ‌ترین کلمه
این رمان است. بنیانگذار “ماکوندو” (روستایی که داستان در آنجا شکل می گیرد) دچار زوال عقل می شود و آنقدر در زیر درخت
بلوطی که به آن بسته شده است تنها می ماند تا می میرد، یا ربه‌کا که بعد از مرگ شوهرش خود را در خانه حبس می کند و به
فراموشی سپرده می شود؛ یا شخصیت اول رمان “سرهنگ اورلیانو بوئندیا” که به دور از همه و در تنهایی مطلق خود را مشغول ساختن ماهی‌هایی طلایی کرده و آنها را ذوب می کند تا از نو بسازد و به این تسلسل بیهوده ادامه می دهد.

سرهنگ شاید تنها شخصیت داستان است که یکبار دست به خودکشی می زند تا خود را رها سازد اما به طرز طنزگونه ای نجات پیدا می کند. جادویی بودن داستان را می توان از ناپدید شدن بعضی از شخصیت های داستان مانند صعود رمدیوس به آسمان
درست مقابل چشم دیگران، کشته شدن همه پسران “سرهنگ آئورلیانو بوئندیا” توسط افراد ناشناس به شکل کاملا مشابه با شلیک بر پیشانی آنها که در زمان تولد علامت صلیبی را بر پیشانیشان حک شده داشتند. و نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا
که به طرز باور نکردنی طعمه ی مورچه ها می شود؛ و اورسولا و پیلارترنرا که قادر هستند با ورق، آینده ی دیگران را پیش بینی کنند
و … اما با وجود غیر طبیعی و دور از ذهن بودن روال داستان، کلمات و نوشته ها به گونه ای گداخته گشته و در تخیلات روان می
شوند که گویی امری کاملا طبیعی و جزء روال عادی زندگیست.

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)