توضیحات

                                                    کتاب از من تا عشق

                                      معرفی  کتاب از من تا عشق.

کتاب از من تا عشق

کتاب از من تا عشق

گفتگوها: شبنم سمیعیان

عکاس: الهام یاراحمد

” هنرمندان، ناگفته هایی بسیار دارند.

برای شنیدن آنچه حرف های دل است، باید در حضورشان نشست

و سراپا شوقِ کشف و شور شنیدن شد.

«از من تا عشق» دریچه ای است روشن به دنیای درون هنرمندانی گرانمایه…

ایشانی که خلوت دلخواستۀ دنیایشان را در صمیمیت و دوستی با ما شریک شدند . . .”

گزیده ای از متن کتاب “از من تا عشق”

در آغاز  کتاب از من تا عشق می خوانیم :

 

آیدین آغداشلو………………………………………………………………………………………. 9

(نقاش/نویسنده/کارشناس و مرمت کار آثار هنری/منتقد فیلم)

دکتر ژاله آموزگار………………………………………………………………………………. 13

(پژوهشگر ایرانی فرهنگ و زبان‌های باستانی/استاد دانشگاه)

احمدرضا احمدی………………………………………………………………………………… 17

(شاعر/نویسنده‌ی ژانر کودکان/مترجم)

نگار اسکندرفر…………………………………………………………………………………… 21

(مدیر فرهنگی / بنیانگذار و مدیر موسسه‏ی کارنامه)

فرح اصولی………………………………………………………………………………………. 25

(نقاش)

نصرالله افجه‏ای…………………………………………………………………………………. 29

(خوشنویس/چهره‏ی ماندگار)

مهدیه الهی قمشه‏ای……………………………………………………………………………… 33

(پژوهشگر ادبیات عرفانی/شاعر/مولوی شناس)

گلی امامی………………………………………………………………………………………… 39

(مترجم/نویسنده/فعال فرهنگی)

محمدعلی بهمنی………………………………………………………………………………….. 43

(شاعر/غزل سرا)

پروفسور کلاوس پِدِرسِن……………………………………………………………………….. 47

(استاد ادبیات فارسی/ایران‌شناس دانمارکی ؛رئیس بخش ایرانشناسی دانشگاه کپنهاگ دانمارک)

احمد پوری……………………………………………………………………………………….. 51

(مترجم/نویسنده)

عباس جمالپور……………………………………………………………………………………. 55

(مینیاتوریست)

ناستین جوادی (مجابی)…………………………………………………………………………. 59

(نویسنده)

لوریس چکناواریان………………………………………………………………………………. 63

(رهبر ارکستر/آهنگساز)

ابراهیم حقیقی……………………………………………………………………………………. 67

(گرافیست)

خسرو خسروشاهی……………………………………………………………………………… 71

(دوبلور/مدیر دوبلاژ)

خسرو خورشیدی………………………………………………………………………………… 75

(طراح صحنه تئاتر/استاد دانشگاه)

پوران درخشنده………………………………………………………………………………….. 79

(کارگردان/تهیه کننده)

کامبیز درم بخش…………………………………………………………………………………. 83

(کاریکاتوریست)

شهرداد روحانی…………………………………………………………………………………. 87

(موسیقیدان/آهنگساز/رهبر ارکستر)

کیوان ساکت……………………………………………………………………………………… 91

(نوازنده‏ی تار/سه تار/آهنگساز)

عباس سجادی……………………………………………………………………………………. 95

(شاعر/مدیر فرهنگی/مدیریت فرهنگسرای نیاوران)

خسرو سینایی……………………………………………………………………………………. 99

(کارگردان/فیلمنامه نویس)

بهزاد شیشه گران……………………………………………………………………………… 103

(نقاش/گرافیست/طراح)

پری صابری……………………………………………………………………………………. 107

(کارگردان تئاتر/نمایشنامه نویس/نویسنده)

محمّد صادقی…………………………………………………………………………………… 111

(کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون)

کامران عدل…………………………………………………………………………………….. 115

(عکاس)

سالار عقیلی……………………………………………………………………………………. 119

(خواننده)

حسن فتحی……………………………………………………………………………………… 123

(کارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون/فیلمنامه نویس)

فخرالدین فخرالدینی…………………………………………………………………………… 127

(عکاس پرتره/نقاش)

فرهاد فخرالدینی……………………………………………………………………………….. 131

(آهنگساز/موسیقیدان/رهبر ارکستر/استاد موسیقی)

بهمن فرمان آرا………………………………………………………………………………… 135

(کارگردان/تهیه‏کننده)

قشنگ کامکار……………………………………………………………………………………. 139

(موزیسین/نوازنده‏ی سه تار/عضو گروه موسیقی کامکارها)

اسماعیل کهرم………………………………………………………………………………….. 143

(فعال محیط زیست زیست/بوم شناس)

شهلا لاهیجی…………………………………………………………………………………… 147

(ناشر/مترجم/نویسنده)

شمس لنگرودی…………………………………………………………………………………. 151

(شاعر)

جواد مجابی…………………………………………………………………………………….. 155

(شاعر/نویسنده/نقاش/طنزپرداز)

حسین محجوبی………………………………………………………………………………… 159

(نقاش)

مهران مدیری…………………………………………………………………………………… 163

(کارگردان/مجری/بازیگر سینما و تلویزیون/طنزپرداز/طراح صحنه)

هوشنگ مرادی کرمانی……………………………………………………………………….. 167

(نویسنده)

جمشید مشایخی………………………………………………………………………………… 171

(بازیگر)

مه لقا ملاح……………………………………………………………………………………… 175

(مادر محیط زیست ایران)

ناصر ملک مطیعی……………………………………………………………………………… 179

(کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون)

جهانگیر میر شکاری…………………………………………………………………………… 183

(صدابردار)

افشین یداللهی…………………………………………………………………………………… 187

(پزشک/شاعر/ترانه سرا/)

 

آیدین آغداشلو

(نقاش/نویسنده/کارشناس و مرمت کار آثار هنری/منتقد فیلم)

کلام نخست:

من از چهارده سالگی نقاشی را شروع کردم در نتیجه چه به عنوان یک شغل و چه به عنوان یک علاقه، نقاشی همیشه اولویت اصلی من بوده است. البته با در نظر گرفتن اینکه کارهای متعدد دیگری هم در کنارش انجام داده‏ام از نویسندگی گرفته -که اخیراً هشت جلد از کتاب‌هایم منتشر شده است – تا مرمت آثار هنری و کارشناسی هنر ایران و ده‏ها کار دیگر. ولی رشته‏ی اصلی من همیشه نقاشی بوده است و جواب هم داده است. چرا که من هر کار دیگری هم که انجام داده‏ام به یمن و به لطف نقاش بودنم ادامه پیدا کرده است.

عشق:

نظرم نسبت به عشق در طول سال‌ها تغییر کرده است. نظری که در جوانی نسبت به آن داشته‏ام حتماً نوع دیگری بوده است. اما نظر الانم نظر الان من نیست؛ نظری ست که شاید بیست سالی می‏شود که آرام آرام به آن رسیده‏ام و من در ذهن خودم دوستی را جایگزین آن کرده‏ام. عشق شور خیلی زیادی دارد. نمی‏گویم که ماندگار نیست ولی من برای دوستی ماندگاری بیشتری قائل هستم. عشق در درون دوستی جای دارد و این دوستی را من به نوعی تعریف کرده‏ام که شامل خیلی چیزها می‏شود. چرخه‏ی حیات هم بر مبنای عشق می‏چرخد. اما حالا دیگر خیلی کلی‏تر فکر می‏کنم که هر چقدر شمول آن بیشتر باشد دلپذیرتر است. عشقی که مالکیت، حقارت، جنگندگی، تصاحب و حسادت می‏آورد، حالا دیگر مد نظر من نیست. اگر عشق آدم را حقیر نکند بقیه‏اش لطف است. من نسبت به هر چیزی که انسان را حقیر کند، فاصله می‏گیرم. حقارت بدترین چیزی ست که ممکن است در زندگی بر سر انسان فرود آید. عشق بنا ندارد که حقارت بیاورد. عشق بنا دارد که تعالی بیاورد. پس مرز قابل قبول و غیر قابل قبول بودنش برای من همین است.

منطق:

منطق جایگاه خیلی والایی برای من دارد. در طول چهل سال گذشته سعی کرده‏ام با منطق خودم با جهان برخورد کنم. منطق یک وجه کلی و یک وجه شخصی دارد. یعنی آدم منطق خودش را پیدا می‏کند و این عملی‏تر است. وقتی آدم به منطق خود می‏رسد، جواب می‏گیرد. منطق بدون شناخت غیرممکن است. این به شعور انسان برمی‌گردد. آدمی که اهل شناخت است، صاحب منطقی می‏شود که مسائل را بر اساس آن می‏تواند تقسیم‌بندی کند. شاید همه جا هم این منطق برایم آسودگی نیاورده است. به عنوان مثال، منطق من تنهایی و دور ماندن اجباری‏ام از خانواده که تحملش هم آسان نبوده را به عنوان یک امر قطعی می‏پذیرد و در طول این چهل سال گذشته من بر اساس این منطق به این نتیجه رسیده‏ام که آدم اصولاً تنهاست که خیلی هم دلپذیر نیست و در سالخوردگی این تنهایی عمیق‏تر هم می‏شود. از طرفی، اثر هنری فقط در تنهایی خلق می‏شود و این یک قانون است.

زندگی:

به این نتیجه رسیده‏ام که زندگی هدیه‏ای ست که فقط یک بار به آدم داده می‏شود. هر چقدر که بیشتر عمر کرده‏ام، به اهمیت زندگی بیشتر پی برده‏ام. به اهمیت این فرصت، که یک فرصتی یگانه است. آدم می‏تواند این فرصت را مالامال از لطف و معنا کند و یا می‏تواند آن را خیلی بدیهی تلقی کند و به تعبیری فرصت سوزی کند. به زندگی خودم که نگاه می‏کنم، سوای از همه‏ی لذت‏هایی که در آن برده‏ام و خطاهایی که مرتکب شده‏ام، آن را زندگی پرحاصلی می‏بینم، فرصت سوزی نکردم و از هر لحظه‏اش استفاده کردم. خب، استفاده‏اش خودخواهانه بوده است چون به خاطر خودم استفاده کرده‏ام ولی خیلی هم نفس‌پرستانه نبوده است. به این معنا که اگر چیزی در زندگی‏ام فراهم آمده یا انباشته شده آن را به عمد با اطرافیانم هم تقسیم کرده‏ام. حتی اگر آدم به عمد هم این را تقسیم نکند اگر صاحب معنایی در طول زندگی‏اش شود، به خودی خود خیرش به اطرافش خواهد رسید و این نکته‏ای بسیار اساسی ست.

پنج کتاب تاثیرگذار:

1.کلیات سعدی

  1. رباعیات خیام
  2. نمایشنامه‏های شکسپیر
  3. کمدی الهی (دانته)
  4. خشم و هیاهو (ویلیام فالکنر)

مرگ:

تصور درباره‏ی مرگ خیلی همیشگی ست. من اصولاً نقاش مرگ اندیشی هستم و در طول سی سال گذشته، مرگ بخشی از مواجهه‏ی من با زندگی بوده است. در میان همه‏ی امور جهان، مرگ قطعی‏ترین آنهاست و هیچ چیزی به قطعیت مرگ نیست حتی به دنیا آمدن. ممکن است کسی به این دنیا بیاید و شاید هم متولد نشود، اما مرگ حتماً می‏آید و حتماً همه می‏میرند. در این جمله‏ی قرآنی معروف “کل شیءٍ هالک الا وجهه” با این ترجمه‏ی فارسی که “ما همه فانی و بقا بس تو را…”، بر فانی بودن تاکید می‏کند. به انتهای یک فرصت اشاره می‏کند و چون امری قطعی است نمی‏شود از آن گریخت. مشغله‏ی ذهنی من در اغلب نقاشی‏های پنجاه سال گذشته‏ام، انهدام و مرگ بوده است. اما در نقاشی‏هایم چون با مهر کار می‏شود، یک نقاشی زیبا از آب درمی آید و این زیبایی تلخی مرگ را به نحوی شفاعت می‏کند و در مقابلش می‏ایستد. درست است که این نقاشی‏ها گزارش مرگ هستند اما به نوعی درباره‏ی زندگی و استمرار زندگی می‏باشند. چون زمانی که شما زیبایی خلق می‏کنید در مقابل مرگ می‏ایستید.

شعر محبوبتان:

“من از آن روز که در بند توام آزادم…” (حضرت سعدی)

توصیف خودتان از خودتان:

بعد از مرگم حرف‌های مختلفی درباره‏ی من خواهند گفت، نقاش بود، معلم بود، اولین کتاب شعرش را در پانزده سالگی سرود و حرف‌هایی از این قبیل… اما تنها چیزی را که می‏پذیرم این است که آدم مهربانی بوده‏ام.

 

0/5 (0 دیدگاه)