توضیحات
معرفی کتاب آتش پارسی
هفتاد سال بود که کشورگشایی و پیروزیهای سریع و چشمگیر خصلت ذاتی شاهنشاهی پارسی به نظر میرسید. آنها سراسر شرق نزدیک را درنوردیده بودند، حکومتهای کهن را درهم شکسته و شهرهای پرآوازه را فتح کرده بودند تا شاهنشاهی پهناوری را تشکیل
دهند که از هند تا سواحل دریای اژه را دربرمیگرفت و این همه در مدتی تقریباً معادل یک نسل به وقوع پیوسته بود. اینک در سال 480
ق.م خشایارشاه که قدرتمندترین مرد روی زمین به شمار میرفت لشکر عظیمی را به سوی یونان هدایت کرد تا بعضی دولت شهرهای
یاغی (به زبان امروزی تروریست) یونانی را سرکوب کند. چگونه شاهنشاهی پارسیان در مدت نسبتاً کوتاهی به چنین قدرتی رسیده
بود و چرا میخواست با دولت شهرهای دورافتادهای یونانی بجنگد و چرا نتیجۀ جنگها مطلوب پارسیان نبود؟ سؤالاتی است که هنوز
هم بیپاسخ مانده است.
با این حال، یونانیان سرزمین اصلی بهطور شگفتآوری توانستند در برابر بزرگترین نیروی نظامی که تا آن زمان گردآوری شده بود، مقاومت کنند. مهاجمان عقب رانده شدند. یونان آزاد مانده بود. داستان نبرد آنها با یک ابرقدرت و شکستدادنش، برای خود یونانیها
هم فوقالعاده شگفتآور به نظر میرسید. دقیقاً چگونه این کار را کرده بودند؟ چرا؟ و این تهاجم اصلاً از ابتدا به چه دلیل به راه افتاده بود؟
پرسشهایی از این دست که حتی چهار دهه بعد هم مهم به نظر میرسید، محرک هرودت شد برای اقدام به تحقیق به شیوهای کاملاً
جدید و بیسابقۀ تا آن زمان. برای نخستین بار، یک وقایعنگار بر آن شد تا دلیل و منشأ نبردی را پیدا کند که نه آنقدر قدیمی بود که
افسانهای شده باشد، نه به هوسها و خواستهای ایزدان ربطی داشت و نه به ادعای عامۀ مردم مبنی بر تقدیر محتوم بلکه صرفاً در
جستوجوی توضیحاتی بود که خودش شخصاً بتواند درستیشان را تشخیص دهد و تأیید کند. هرودت که میخواست فقط روایات راویان
زنده و شاهدان عینی را نقل کند، به اطراف و اکناف جهان سفر کرد ـ نخستین مردمشناس، نخستین گزارشگر پژوهشگر، نخستین
خبرنگار خارجی.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.