کتاب خرس های قطبی

كتاب حاضر علاوه بر دارا بودن متن نمايشنامه ي خرس هاي قطبي به ارائه ي شرحي كوتاه درباره ي مارك هدن و نمايشنامه ي پيش رو مي پردازد، همچنين مصاحبه ي كارول كدوالادر با نويسنده را در اختيار مخاطب قرار مي دهد.

پس از كشته شدن كِي توسط همسرش جان، زمان داستان به گذشته بازمي گردد و ماجراي آشنايي آن دو با يكديگر و نحوه ي ارتباط كِي و خانواده اش با هم روايت مي شود.

جان با اين وجود كه همسرش از بيماري هاي رواني رنج مي برد با او زندگي مي كند و به حمايت از وي مي پردازد.

خرس هاي قطبي تنها نمايشنامه ي صحنه اي مارك هدن و آميخته اي از ترحم و طنز است كه يكي از شخصيت هاي آن از اختلال دو قطبي رنج مي برد.

كِي          مي خوام صندلي رو بندازم

سندي       تو صندلي رو نميندازي.

كِي          صندلي رو مي اندازم و مي ميرم و تو هم تا آخر عمر مي افتي زندان.

سندي       صندلي رو نميندازي. جرأتش رو نداري.

كِي          هر روز زندگيت به من فكر مي كني و مي دوني كه خواهرت رو كشتي.

سندي       كي…؟ مسخره نشو.

كِي          فقط نگاه كن.

سندي       كِي.

كِي          زندگيت رو روي سرت خراب مي كنم.

سندي       كِي.

[مارگارت وارد صحنه مي شود.]

مارگارت   محض رضاي خدا دارين چيكار مي كنين؟ اون رو از گردنت درآر.

كِي          اون مجبورم كرد كه طناب رو بندازم دور گردنم و يادداشت خودكشي بابا رو بخونم.

سندي       داره دروغ مي گه. خودش مي خواد اين كار رو بكنه. ازم خواسته وايسم نگاهش كنم.

[مارگارت به صورت او سيلي مي زند.]

مارگارت   گم شو. از اين خونه گم شو بيرون. همين حالا. تو بدذاتي. شنيدي چي گفتم؟

سندي       بابا آدم بزدلي بود.

مارگارت   بيرون.

کتاب خرس خای قطبی را می توانید از سایت کتاب تابان خریداری نمایید فروش کتاب آنلاین می باشد