توضیحات

                                                              کتاب بهرام بیضایی؛زبان،هویت و قدرت

                                         معرفی کتاب بهرام بیضایی زبان، هویت و قدرت

این کتاب، تحلیلی انتقادی دارد بر هشت نمایش نامه بهرام بیضایی که از نویسندگان تاثیرگذار و صاحب سبک ایرانی در شاخه ادبیات نمایشی با آثاری تامل برانگیز و قدرتمند است. او با محوریت اسطوره، حماسه و تاریخ می نویسد و ذهن مخاطب را با آثاری لایه لایه و

چند بعدی به چالش می کشاند. بیضایی تصویرگر زوایای پنهان فرهنگ این سرزمین است؛ او هنرمند و نویسنده ای زبان ساز است که

دکتر ترنیان تلاش دارد تا از تلاش های او و ابعاد گوناگون آثارش پرده بردارد.

بیضایی به دنبال بارور کردن اندیشه است و آن را به شکل تمثیلی با زایش کودک به کار گرفته است؛ اما فروغ فرخزاد نسلی را متصور می شود که فاقد سر و اندیشه هستند؛ این تفاوت نگاه هم به زمان سرایش و هم به دیدگاه های روشنفکرانه این دو هنرمند برمی گردد. فروغ از پدیده منفی روزگار سخن می راند ولی بیضایی دقیقا بر بارور کردن اندیشه های مثبت نسل ایرانی حرف می زند. فروغ متعلق به آن دسته از روشنفکرانی است که می دانند چه نمی خواهند! اما بیضایی از نسل کسانی است که می داند چه می خواهد.

برای بیضایی اندیشه و تعقل زیربنای ساخت آینده است که از زبان روشنک گفته می شود؛ اما میرخان نقطه صلبی و سخت اندیشه است؛ او با توجه به تاکید بر کلام عقلا همواره تعطیلی خرد را برای مردم خصوصا زنان می خواهد و خواندن این کتاب را آغاز مرگ زنان می داند. این عقلا چه کسانی هستند؟ کسانی که بایستی به جای مردم بیاندیشند و مردم نیز از ایشان تقلید کورکورانه داشته باشند. تقلید کردن و در پی رفتار کبک راه رفتن از زیربناهای اصلی تفکر این عقلا است. عقلایی که خواندن داستان و دانستن روایت را به جز متون مقدس برای مردم، ضروری نمی دانستند.

…در آثار بیضایی، مرگ و تعطیلی خرد بر خرد و داد و دادگری برتری دارند؛ و این امر بی گمان بی تاثیر از زیست اجتماعی نویسنده نیست؛ او در جایی زیست می کند و نفس می کشد که پیرامون واژگان و حیاتش جنگ است و خون و زخم های به جای مانده از تاریخ. اسطوره ها و حماسه هایش خون جاری اقوام در هم تنیده ایرانشهری را تا به امروز با خود آورده اند؛ جهل و خرد و کشتن فلسفه بارها تن حکمای بزرگی همچون فردوسی و ناصر خسرو قبادیانی و بوعلی و ملاصدرا و دیگران را در گور لرزانده است. از این رو اگر که جهل بر عقل برتری دارد و اگر از عقلا حرفی زده می شود، مراد کسانی هستند که حامل جهل اند برای مردم، مردمی که هویت شان در جبر، قسمت، نیندیشیدن و نپرسیدن در درازا و پهنای فرهنگ ایرانشهری رقم خورده است.

 

 

 

 

0/5 (0 دیدگاه)