توضیحات

                                                                 کتاب كانت و فلسفه معاصر

                                               معرفی   کتاب کانت و فلسفه معاصر     

كانت و فلسفه معاصر

لوسين گلدمن

ترجمه پرويز بابايى

كانت دائما تکرار می‌کرد که آرزو دارد به دانشجویان خود نه یک فلسفه، بلکه چگونه فلسفی اندیشیدن را بیاموزد. پس نباید توجه ما به گذشته یعنی «بازگشت به کانت»، بلکه باید به جلو، به اجتماع انسانی بهتر معطوف گردد؛ در چنین صورتی است که می توانیم چهره امانوئل کانت را در پرتو روشنایی راستین آن و اهمیت زنده و واقعی‌اش برای اکنون و آینده مشاهده کنیم. آنگاه او خود را به عنوان یکی از متفکران بزرگ به ما خواهد نمود که نخستین گام‌های دشوار را از پیچ و خم جنگل برداشت و راهی را باز کرد که ما هنوز در آن رهسپاریم. هنگامی که ما اشیاء را در پرتو این روشنایی می‌بینیم و توجه‌مان را به آینده اجتماع انسانی معطوف می‌کنیم، آنگاه در کنار سیمای عظیم کانت، چهره بسیاری از مشاهیر فلسفی سال‌های اخیر از نظر ما رنگ خواهد باخت. زیرا نظریه‌ای که هدف‌اش رهایی انسان و تحقق یک اجتماع راستین نباشد سزاوار نام فلسفه نیست.

گزیده ای از کتاب كانت و فلسفه معاصر

کتاب کانت و فلسفه معاصر نوشتۀ لوسین گلدمن

هدف این اثر فراهم ساختن درآمدی بر فلسفه کانت است، نه شرح مفصل و جزء به جزء آن. به ویژه مایلم به آن نکاتی تاکید کنم که به عقیدۀ من، مغفول مانده یا بر اثر تعبیرات نوکانتی تحریف شده است.

در آغاز کتاب كانت و فلسفه معاصر؛ می خوانیم

گنجانيده‌ها

سپاسگزارى و قدردانى مترجم    7

درباره مؤلف و آثار وى            9

يادداشت مترجم انگليسى          11

پيشگفتار به چاپ فرانسوى  1967          13

پيشگفتار به ويراست اصلى (آلمانى)  1945             19

درآمد        21

بخش يكم

فصل نخست. فلسفه كلاسيك و بورژوازى غربى        33

فصل دوم. مقوله كليت در تفكر كانت و…    57

فصل سوم. دوره پيش‌انتقادى      67

بخش دوم

فصل نخست. فلسفه انتقادى و مسائل آن    119

فصل دوم. من چه مى‌توانم بدانم؟             159

فصل سوم. من چه بايد بكنم؟     209

فصل چهارم. من به چه چيز اميدوار باشم؟              223

اكنون ـ زيبايى         226

جاودانگى ـ خدا، ناميرايى      239

آينده ـ تاريخ           255

نتيجه. انسان چيست؟              279

نمايه          287

سپاسگزارى و قدردانى

در ترجمه و انتشار اين كتاب مديون دوستان عزيزى هستم كه يادآورى نام آنان برايم شادى‌بخش است. نخست بايد از زنده‌يادان محمدرضا سوداگر ـ تحليل‌گر و مترجم نظريه‌هاى اقتصادى و سياسى و محمدجعفر پوينده مترجم فرهيخته و سخت‌كوش ياد كنم. دوست ديرينم سوداگر سال‌ها پيش نسخه انگليسى كتاب را در بازگشت از سفر انگلستان برايم به ارمغان آورد و ترجمه آن را به من توصيه كرد. تصميم به ترجمه آن داشتم كه دوست ديگرم پوينده در دوران همكارى‌مان با مجله آدينه به من خبر داد كه او نيز كتاب را در دست ترجمه دارد و حتا فصل اول آن را در مجموعه‌اى براى معرفى گلدمن انتشار داد. افسوس كه عمر پربارش به دست كوردلان ناتمام ماند و به آرزوى خود، از جمله ترجمه اين كتاب كامياب نگشت. به انجام رساندن آرزوى او انگيزه‌اى براى من شد كه درنگ را جايز ندانم و به تصميم خود براى ترجمه آن بازگردم؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.

سپس بايد از محبت‌ها و زحمات دوستان ديگر سپاسگزارى كنم به‌ويژه از عباس مخبر ـ مترجم نامدار ـ كه با لطف و مهربانى صفحاتى از بخش دوم ترجمه را خواند و اصلاحات ارزشمندى را پيشنهاد كرد. و نيز از دوست و همكارم در مؤسسه انتشارات نگاه ـ اصغر مهدى‌زادگان كه ترجمه اين كتاب را مصرّانه تشويق و انتشار آن را به مؤسسه توصيه كرد. وى تمامى متن ترجمه را خواند و تذكرات مفيدى را يادآور شد. ضمنآ بر ذمه خود مى‌دانم كه سپاسگزارى خود را از بهره‌هاى فراوانى كه از آثار مترجمان و شارحان برجسته كانت در زبان فارسى دكتر مير شمس‌الدين اديب سلطانى، دكتر غلامعلى حدّاد عادل، دكتر شرف‌الدين خراسانى، دكتر عبدالكريم رشيديان، زنده‌ياد دكتر حميد عنايت، دكتر عزت‌الله فولادوند، دكتر مير سيد عبدالحسين نقيب‌زاده گرفته‌ام و نيز از تشويق‌ها و راهنمايى دوستان عزيزم مير حسين سرشار و محمد گودرزى  كه همواره مددكار من بوده‌اند اعلام دارم. نمى‌توانم اين چند جمله را به پايان آورم و از زحمات حروف‌نگاران شايسته مؤسسه انتشارات نگاه ـافسانه يونانى و سيما اكرم‌زاده ـ سپاسگزارى خود را ابراز نكنم.

پ. ب. بهمن‌ماه  1380

درباره مؤلف و آثار وى

لوسين گلدمن به سال 1913 در بخارست پايتخت رومانى متولد شد. او حقوق را در دانشگاه بخارست و فلسفه را در وين پيش از عزيمت به پاريس در 1934 گذراند. وى كه در زادگاه خود با انديشه ماركسيستى آشنا شده بود در وين با شركت در كلاس‌هاى درس ماكس آدلر ماركسيست اتريشى، و مطالعه آثار ماركس و لوكاچ پيوند خود را با اين انديشه عميق‌تر ساخت. گلدمن تحصيلات فلسفى خود را در سوربن ادامه داد. در 1942، جنگ وى را ناگزير به ترك پاريس و عزيمت به سويس كرد. در سويس براى دومين بار در يكى از اردوگاه‌هاى پناهندگان زندانى شد و با وساطت دانشمند مشهور ژان‌پياژه آزاد شد. وى دو سال با ژان پياژه در ژنو همكارى داشت و در اين دوران كتاب حاضر را كه تز دكتراى او در فلسفه بود نخست به زبان آلمانى با عنوان انسان، اجتماع و جهان در فلسفه امانوئل كانت نوشت[1] . سپس به پاريس بازگشت و در 1958 به سمت مديريت گروه پژوهشى در اكول‌پراتي

(دانشسراى عالى پاريس) منصوب شد. بجز كانت و فلسفه معاصر، آثار عمده وى بدين قرارند: علوم انسانى و فلسفه، پژوهش‌هاى ديالكتيكى (1959). لوسين گلدمن در اكتبر 1970 در پاريس درگذشت.

كتاب حاضر يكى از معدود پژوهش‌هايى است كه فلسفه كانت را به‌طور كلى مورد بررسى قرار مى‌دهد. لوسين گلدمن رابطه ميان ادوار انتقادى و پيش‌انتقادى را در تحول انديشه كانت مطالعه مى‌كند و بر اين باور است كه غفلت گسترده دوره پيش‌انتقادى، فهم شايسته دوره انتقادى را زايل نموده است.

گلدمن ايده‌هاى كانت را در بافت اجتماعى و تاريخى‌شان قرار مى‌دهد. در اين اثر بود كه گلدمن پايه كاربرد مضمون «نگرش تراژيك» را گذاشت كه به پژوهش درخشان وى درباره پاسكال و راسين، يعنى خداى پنهان گسترش يافت.

گلدمن هفت سال كار پيوسته را به تأليف اين اثر اختصاص داد. اين كتاب در واقع ادامه بررسى پيشين او درباره كانت و تحليلى ماركسيستى از ادبيات و فلسفه در فرانسه است. نتيجه كار او به عنوان نمونه كاربست ماركسيسم اصيل زبانزد همگان گشت و كسانى چون ژان پل سارتر در نقد عقل ديالكتيكى به ستايشِ آن برخاستند. گلدمن اصرار دارد كه فلسفه دينِ كانت، فلسفه تاريخِ نقابدارى بود كه توانست به آسانى از تزيينات كلامى‌اش رها گردد. گلدمن نگرش كليت كانت را با جهان‌نگرى اساسآ متفاوت تجربه‌گرايى و خردگرايى فرانسوى مقايسه مى‌كند و سرشت كمك ويژه و قطعى كانت را در گسترش فلسفه اروپايى به اثبات مى‌رساند. با انجام اين كار، او نشان مى‌دهد كه چرا هگل، ماركس و لوكاچ به تفكّر كانت چونان مكملِ فلسفىِ انقلاب فرانسه مى‌نگريستند. به باور ماركوزه اين كانت بود كه گلدمن را به سوى ماركسيسم كشاند و نه هگل.

0/5 (0 دیدگاه)