توضیحات

                                                              کتاب رستاخیز کلمات

                                             معرفی کتاب رستاخیز کلمات

کتاب «رستاخیز کلمات» نوشته «محمدرضا شفیعی کدکنی» درس‌گفتارهای استاد شفیعی کدکنی” در دانشگاه تهران است که در آن خواننده با جریان صورتگرایی روسی و تاثیرات جهانی آن آشنا می شود.

از منظری که بخش اعظم شواهد آن از ادبیات فارسی وتاریخ اجتماعی ایران مایه گرفته است، خواننده به هنگام مطالعه این کتاب،درباره ی سعدی و حافظ و دیگر بزرگان ایران زمین به گونه ای دیگر می‌اندیشد وهنر ایشان را از دریچه‌ای دیگر می‌نگرد.

“محمد رضا شفیعی کدکنی” دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، شاعر، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نویسنده است. وی دارای آثار متعددی است. آثار شفیعی را می‌توان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. در بخشی از این کتاب می خوانید: «صورتگران روس،در آغاز قرن بیستم،چشم‌انداز تازه‌ای در حوزه مباحث جمال شناختی ونظریه ادبیات وارد محافل فرهنگی جهان کردند که آثارش هنوز هم در حال گسترش است.با عرضه کردن نظریه‌های نو درباره‌ی “زبان شعر”و”پیرنگ داستان”و”بوطیقای سینما”و”ساختار قصه‌های عامیانه”، به آفاقی رسیدند که هیچگاه از تاریخ فرهنگ بشری حذف پذیر نیست. مفاهیمی همچون” فرم”،”آشنایی‌زدایی” ،”رستاخیز کلمات”،”ادبیت”،”هنر سازه”،”وجه غالب”،”پیرنگ”،”ساختار”،”مایگان”،”قهرمان لیریک”، و”تکامل ادبی” که از رهگذر مکتب صورتگرایی روس وارد فرهنگ اروپا و آمریکا شده است با تمام تحولات علوم انسانی قرن بیستم وقرن بیست و یکم گره‌خوردگی یافته است.

قسمت هایی از کتاب رستاخیز کلمات
صورت گرایان چنین اندیشه ای را که می گوید «محتوی» را در «قالب» می ریزیم، از بنیاد رد می کنند. تصور قالبی هنری برای یک محتوی خام، در نظر آنان، امری است غیرقابل قبول. هر نوع کاربرد بیرونی یا از بیرون هنرسازه ها در نظر صورت گرایان امری است بی معنی. بدین گونه وزن و قافیه و ردیف و موسیقی شعر چیزی نیست که از مقولهٔ آرایش های اثر تلقی شود. اینها همه اجزای داخلی یک نظام ارگانیک در هر اثر هنری به شمار می روند. برگ از لوازم وجودی درخت است نه زینتی و آرایشی که بر آن افزوده باشد.
از قدیم استادان ما به آموخته اند که الجاهل اما مفرط او مفرّط و نیز این درس حکیمانه را به ما داده اند که هر چیز از حد خودش تجاوز کند تبدیل به ضدش می وشد: الشیء إذا جاوز حدّه انقلب ضدّه. ما نمی خواهیم در نظریهٔ فرمالیسم روسی مستغرق شویم، این نظریه را مثل هر نظریهٔ خردگرایانه ای می پذیریم تا آنجا که بتواند علل پست و بلند فرهنگ و هنر ما را در تحولات تاریخی اش توضیح دهد
همینجا یادآور شوم که مردمان، در سرشت و طبیعت خویش، بر دو گروه اند: آن ها که اصالت جمال را بنیاد عقلانی و فلسفی خویش می پذیرند و آن ها که نمی پذیرند. در این چشم انداز، افلاطون و کروچه و شاگرد سلمانی سر کوچهٔ ما، در یک صف قرار می گیرند و احمد کسروی، زبان شناس و مورخ عظیم الشأن کشور ما و جمع کثیری از متفکران بزرگ جهان از قبیل بلینسکی و چرنیشفسکی و دوبرولیابوف و لوناچارسکی نیز در صف مقابل. اینجا قلمرو استدلال نیست تا یکی از این دو صف، گروه مخالف را مجاب کند.
وقتی در کلاس درس، دانشجویان از من می شنوند که «هنر چیزی جز فرم نیست»، غالبا می پرسند که چگونه می توان به فرم رسید؟ در پاسخ این جوانان مشتاق می گویم: «در قدیم حکایتی رواج داشت که مردی روستایی به همراه فرزندش و خرش که زیر بار بود، از در مکتب خانه ای می گذشتند. مرد روستایی شنیده بود که بعضی بچه ها به مکتب می روند تا ملا شوند. از نظرش گذشت که فرصت خوبی است که او هم فرزندش را از ملایی بهره مند کند. دست فرزندش را گرفت و به درون مکتب خانه برد و به ملای مکتب با لحنی شتابان گفت: زود این بچهٔ ما را ملا کن که خرم زیر بار است و عجله دارم.» این جوانان مشتاق، تصوری که از فرم دارند، همان تصوری است که مرد روستایی از ملایی داشته است و نمی دانند «آفرینش فرم هنری» گذشته از استعداد فردی، چه مایه جان کندن و تمرین و تجربه لازم دارد. خیال می کنند چیزی مثل «عددنویسی» یا «الفبا» است که آن را در چند دقیقه یا چند ساعت می توان فراگرفت.

 

0/5 (0 دیدگاه)