توضیحات

                                                           کتاب تبریز مه آلود(دو جلدی)

                                           معرفی کتاب تبریز مه آلود(دو جلدی)

تبریز مه آلود، رمان عاشقانه آذربایجانی است که توسط سعید اردوبادی نوشته شده است. داستان اصلی این رمان در تبریز، در شمال غرب ایران، و در طی انقلاب مشروطه در اوایل قرن بیستم اتفاق می افتد. عمده تمرکز کتاب شامل وقایع انقلاب مشروطه است و نه داستان اصلی. این رمان در اصل به آذربایجانی نوشته شده است و سپس دو بار به فارسی ترجمه شده یک بار توسط سعید منیری و پس از آن توسط رحیم ریسی نیا. در ترجمه ریسی نیا مترجم روایت داستان را با منابع معتبر تاریخی مقایسه کرده برخی از مطالب کتاب را مورد انتقاد قرار داده. به جز اغراق افراطی تاثیر انقلاب سرخ کمونیستی روسیه بقیه کتاب بیشتر با شواهد تاریخی برابری میکند.

اردوبادی همچنین تلاش و نقش معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز، هوارد باسکرویل، در جنبش های آزادی بخش مردم آذربایجان ایران نادیده گرفته است. تبریز مه آلود اثر محمد سعید اردوبادی رمانی تاریخی است . این کتا ب با ترجمه زیبای سعید منیری از ترکی به فارسی برگردانده شده است . این اثر بیش از انکه جنبه رمانتیک داشته باشد دارای جنبه تاریخی است

خلاصه داستان کتاب تبریز مه‌آلود

اتفاقات آغاز این کتاب در کش و قوس جنگ‌های تبریز علیه نیروهای استبدادی اتفاق می‌افتد. این بخش از کتاب بیشتر آمیزه‌ای از ماجراهایی عاشقانه و تاریخ مبارزه‌ی مردم منطقه است. «ابوالحسن بیک» جوانی است که در سفرش از مرز جلفا به تبریز، دختری جوان اهل روسیه به نام «نینا» را از دست آدم‌های اوباش نجات می‌دهد. آشنایی ابوالحسن و نینا تا زمان رسیدن‌شان به تبریز، به عشقی پر شور تبدیل می‌شود. ابوالحسن درگیر حوادث انقلاب می‌شود و نینا هم از سوی کنسول‌گری روسیه، به جاسوسی برای انقلابی‌های قفقاز مشغول می‌شود. تا این که نیروهای روس به تبریز می‌رسند و تب و تاب جنگ فروکش می‌کند.

ادامه‌ی داستان بیشتر درباره‌ی دخالت روس‌ها در اوضاع داخلی آذربایجان است. ابوالحسن که حالا وادار به ترک تبریز شده، در اطراف آذربایجان به گشت و گذار مشغول می‌شود. با این حال، طی همین مدت هم دست روی دست نگذاشته و به فعالیت‌های انقلابی‌اش مشغول می‌شود. او در جلفا باز هم با دختر دیگری آشنا می‌شود. «هانا» از اتباع آمریکایی است که ابوالحسن او را از دست قزاق‌ها نجات می‌دهد. ابوالحسن هانا را هم تا تبریز همراهی می‌کند و در این مسیر آشنایی آن‌ها عمیق‌تر می‌شود. او بار دیگر مبارزات انقلابی‌اش را شروع می‌کند و هانا هم وارد کنسول‌گری آمریکا می‌شود. هانا که به ابوالحسن علاقه‌مند شده، اسرار و اخبار کنسول‌گری را در اختیارش می‌گذارد.

بخش پایانی کتاب، اوج داستان است. جایی که حوادث تبریز در محرم سیاه سال 1330 آمده است. به علاوه، هم‌زمان با دنبال کردن ماجراهای ابوالحسن، نینا و هانا، مبارزات نیروهای انقلابی و دسیسه‌ها و انتقام‌جویی‌های روسیه را هم می‌خوانیم.

درباره کتاب تبریز مه‌آلود

اردوبادی که خود از مبارزان و انقلابیون آزادی‌خواه تبریز بوده، خیلی خوب توانسته در این کتاب وقایع تاریخی و سیاسی تبریز را بیان کند. او در این کتاب از منابع و مستندات دسته اول برای روایت داستان استفاده کرده است. با این حال برخی منتقدان اعتقاد دارند که او در این مسیر گاهی اغراق کرده و حوادث را از جریانات واقعی‌ دور کرده است. با این حال در این که می‌توان به روایت کتاب به عنوان اثری مستند و واقعی اعتماد کرد، شکی نیست. کتاب که در ابتدا آرام و کمی کش‌دار شروع می‌شود، در میانه‌ی جلد اول، حال تازه‌ای می‌گیرد. حالا تمام شخصیت‌ها زنده شده‌اند، اتفاقات پرشور شده و دیگر به سختی می‌توان کتاب را نیمه‌کاره کنار گذاشت. تمرکز عمده‌ی این کتاب روی وقایع انقلاب مشروطه است و نه سرنوشت قهرمانان داستان. هر چند وجود این شخصیت‌ها باعث شده تا ضمن روایت داستانی عاشقانه و جذاب، کتاب از فضای خشک و خشن مبارزات و جنگ‌های محلی فاصله بگیرد.

در کنار ابوالحسن، که رهبری کاردان و سنجیده است، با مردمی سروکار داریم که به اصطلاح عوام هستند و هر دم ساز تازه‌ای کوک می‌کنند. ابوالحسن، ستارخان و باقرخان همه رهبرانی هستند که برای اصلاحات منطقه تلاش می‌کنند، مبارزان بیداری که سعی دارند دسیسه‌های روس‌ها را برملا کنند. با این حال کار این مردان بزرگ در کنار مردمی که هر لحظه عقایدشان تغییر می‌کند، بسیار سخت و دشوار است. در این میان اردوبادی نشان می‌دهد که چطور آمریکا، روسیه، آلمان و انگلیس با سوء استفاده از اعتقادات و احساسات مذهبی مردم، سعی دارند از آن‌ها به نفع خودشان استفاده کنند. با این حال همین مردم انقلابی هستند که به هم‌رزمان خود در منطقه‌ی قفقاز و طی جریان انقلاب روسیه علیه تزار روس، «نیکلای دوم»، کمک می‌کنند و آن‌ها را تنها نمی‌گذارند.

در کنار وضعیت سیاسی دوران، فضای اجتماعی و فرهنگی تبریز مشروطه هم خیلی خوب در این کتاب نشان داده شده است. در واقع نویسنده تمام تلاشش را کرده تا اثری همه‌جانبه و جامع در زمینه‌ی تاریخ شهر تبریز خلق کند، کتابی که بتواند به خیلی از پرسش‌ها و نقاط کور تاریخ این منطقه پاسخ مناسبی بدهد. با این که شخصیت‌های اصلی داستان، ساخته و پرداخته‌ی ذهن نویسنده هستند، اردوبادی آن قدر قوی آن‌ها را خلق کرده که در همراهی با حوادث واقعی، گاهی سخت می‌شود تصور کرد که این آدم‌ها واقعی نیستند.

درباره‌ سعید اردوبادی

محمد سعید اردوبادی نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگارِ اهل جمهوری آذربایجان، در سال 1872 در نخجوان به دنیا آمده است. این نویسنده بیش از 4000 اثر طنز و شعر، بیش از 1800 مقاله، و همچنین تعدادی نمایش‌نامه و رمان نوشته است. در میان تمام این آثار، تبریز مه‌آلود از برترین و ماندگارترین آثار این نویسنده است که به عنوان اولین رمان تاریخی آذربایجان هم شناخته می‌شود. اردوبادی در سال 1950 در سن 78 سالگی در باکوی آذربایجان درگذشته است.

در بخشی از کتاب تبریز مه‌آلود می‌خوانیم

من وقتی به خانه وارد شدم، چهار جوان را دیدم که لباس‌های‌شان آغشته به خون و گل بود.
آن‌ها لباس‌های مردانه را درآورده، پس از شست‌وشو، لباس‌های خود را پوشیدند. من هم لباس‌هایم را دادم که تمیز بکنند. تا نینا و تهمینه آن‌ها را تمیز بکنند، من هم خودم را شستم. نفهمیدم که یک استکان چای را چطور خوردم. زیرا که چهار شبانه‌روز تمام بود که خواب به چشم‌مان نرفته بود. لازم بود که کمی استراحت کنیم. پس از رفتن دخترها به خانه خود، خواستم کمی استراحت بکنم. مدت زیادی نگذشته بود که به شنیدن صدای در از جا برخاستم و چون وارد اتاق نشیمن شدم، دیدم که کئچه‌چی اوغلو، مستخدم سردار رشید در آنجا نشسته است. او به دیدن من از جا برخاست و نامه سردار رشید را به دستم داد. نامه به زبان فارسی نوشته شده بود:
«جناب ابوالحسن‌بیک! هزاران شکر و ثنا به خداوند تبارک و تعالی‌باد که مشتی خائن که علیه حکومت امپراتور قیام کرده بودند، به سزای اعمال خود رسیدند و آن‌هایی که می‌خواستند عزاداری حسینی را از اعتبار بیندازند، از شهر گریختند. عزاداری حسینی را که به علت همین حوادث تعطیل کرده بودم، از همین امروز برپا می‌دارم. در حالی که مصیبت دیگری نیز با این مصیبت بزرگ مصادف شده است. باید به اطلاع شما برسانم که شوهر ماهروی بدبخت ما، آقا اسماعیل اسکندرزاده، به دست انقلابیون شهید شده است. انتظار دارم که همراه نینا خانم به خانه ما تشریف بیاورید».

 

0/5 (0 دیدگاه)