توضیحات

                                                                             کتاب شهر خرس ها

                                                           معرفی کتاب شهر خرس ها

شهر خرس‌ها داستان جدید فردریک بکمن است. داستان درباره‌ی روابط آدم‌ها با یکدیگر و چگونگی تغییر این روابط است. در شهری که همه مردم آن، دوستدار و علاقه‌مند ورزش حاکی هستند، مهمانی مخفیانه‌ای برپا می‌شود. این مهمانی را کاپیتان ثروتمند تیم، کوین برگزار کرده است و همه جوانان هم به آن دعوت دارند. اما اتفاق عجیبی که در مهمانی رخ می‌دهد باعث بهم ریختگی اوضاع و دو دستگی مردم شهر می‌شود تا جایی که فراموش می‌کنند چطور باید راه صحیح را پیدا کرد و در آن قدم گذاشت…

مسائل مختلف انسانی نظیر صداقت، رفاقت، پشتکار، تیم در مقابل فرد، تلاش و درست رفتار کردن، جزء موضوعات محوری کتاب هستند که به فراخور از زبان یا در رفتار شخصیت‌ها ملاحظه می‌شود.

قسمتی از کتاب شهر خرس‌ها 

نیمه‌شب یکی از آخرین روزهای ماه مارس، نوجوانی تفنگ دولول را برداشت، به جنگل گام نهاد، تفنگ را بر پیشانی فرد دیگری گذاشت و ماشه را کشید.

این اثر داستانی است برای اینکه بدانیم چگونه به اینجا رسیدیم.

بنگ – بنگ – بنگ- بنگ- بنگ.

روز جمعه است، اوایل ماه مارس و هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده. همه منتظرند. فردا، تیم نوجوانان باشگاه هاکی در نیمه‌نهایی بزرگ‌ترین مسابقات کشور، مسابقه دارد. چنین مسئله‌ای چقدر می‌تواند اهمیت داشته باشد؟ البته که در بیشتر جاها، خیلی مهم نیست؛ اما بیرتاون مانند بیشتر جاها نیست.

بنگ. بنگ. بنگ – بنگ – بنگ.

شهر، مانند همیشه، زود از خواب بلند می‌شود؛ شهرهای کوچک برای اینکه شانسی در دنیا داشته باشند باید زود دست‌به‌کار شوند. ردیف ماشین‌های پارک شده در پارکینگ کارخانه کاملاً زیر برف پوشیده شده‌اند؛ مردم درحالی‌که چشمانشان نیمه‌باز و مغزهایشان نیمه بسته است با سکوت در صف ایستاده‌اند و منتظرند تا کارت‌های الکترونیکی‌شان، هویتشان را به دستگاه زمان‌بندی اثبات کند. به صورت خودکار، برفاب را از چکمه‌هایشان تمیز می‌کنند و صدای دستگاه سخنگو را می‌شنوند در حالی که منتظر انتخاب دارو – کافئین یا نیکوتین یا شکر- هستند تا وارد شوند و بدنشان حداقل تا زمان اولین وقت استراحت وظیفه خود را انجام دهد….

0/5 (0 دیدگاه)