توضیحات

                              کتاب آن روی سکه (پژوهشی در تاریخ نگاری ایران)

               معرفی کتاب آن روی سکه (پژوهشی در تاریخ نگاری ایران)

درباره کتاب آن روی سکه

نوشته‌های این کتاب، گزارشی کوتاه و گزیده از تاریخ‌نگاری در ایران است با رویکردی خرده‌گیرانه. خرده‌گیرانه از‌آن‌رو که بیشتر مورخان به یک روی سکّه پرداخته، و چند سویه، و در صورت امکان همه سویه، به بررسی داده‌ها نپرداخته‌اند. در این روی سکّه، سخنان نادُرست، با انگیزه‌های گوناگون، بسیار گفته و نوشته شده است. از همین رو شاید هر تاریخی ارزش خواندن نداشته باشد و کار به سرگشتگی بکشد.

بخشی از کتاب آن روی سکه

«شاید بتوان سودمندی زیادی برای تاریخ در نظر گرفت، اما در گنجایش این کتاب و در چهار چوب پژوهش کنونی، می‌توان گفت که آشنایی با تاریخ انسان را از بسیاری از فریب‌های حقارت آمیز، از بسیاری دلخوشی‌های بی‌حاصل نگه می‌دارد و نگاه انسان را، آن مایه قوت تعمق می‌بخشد که در ورای حوادث، آن جا که چشم عادی چیزی نمی‌بیند نفوذ کند و زندگی کوتاه خویش را _ از راه تاریخ _ با زندگی دراز گذشتهٔ انسانیت پیوند دهد و آن را عمیق‌تر و پرمعنی‌تر کند. حقیقت‌های ناچیز و تلخ، هزاران بار بر دروغ‌های فریبنده و ستایشگرانه برتری دارند. وظایف تاریخنگار منزه داشتن و سالم سازی تاریخ است. چه این خدمتِ تاریخنگار، آدمیان را از دروغ، فریب، ریا، دو رویی، ناباوری، و بی‌شرمی نگاه می‌دارد.۶۹ بنابراین، ما اکنون می‌توانیم بیشترین سودمندی از تاریخ به دست بیاوریم؛ چه منش مردم ایران بسیار دگرگون شده آسیب سختی دیده است تا آنجا که دیگر در جستجوی دانش _ در چهارچوب راستین آن و نه در چهارچوب دروغین و گرفتن یک گواهی _ نیست. دانشی که می‌تواند بزرگی، شکوه، جایگاه، و انسانیت او را به بازگرداند. منش‌های ستوده به دست فراموشی سپرده شده، خودخواهی و خود بزرگ بینی و توجه به ظواهر، گسترش بسیار چشمگیری یافته. مردمی که تاریخ کشور خود را نمی‌خواند بیچاره است. چشم نمی‌گشاید تا پیرامونش را به روشنی ببیند، راستی چرا شمار چشمگیری از مردم ایران به جای آن که به صفای درون و پرورش اندیشه‌های والای درک و استنباط و پاکی باور و جایگاه انسانی باشند، در پی شکمبارگی است و به سخن دیگر، بندهٔ شکم هستند تا دارندهٔ اندیشه؟ بهترین نمونه در این راستا، گزارش‌های رسانه‌های همگانی است که همواره می‌بینیم و می‌شنویم در روزهای ویژه‌ای از سال و مناسبت‌ها، در جشن و سوگواری _ مانند نوروز و ماه رمضان و دههٔ نخست ماه محرم _ سخن از عرضهٔ کافی گوشت و مرغ و برنج و ماهی و میوه … و گران نشدن ارزش آنها سخن می‌گویند. آیا جشن و سوگواری برای خوردن است؟ آیا چند درصد این مردم با فلسفهٔ راستین این جشن‌ها و سوگواری‌ها آشنا هستند. چند در صد آنها به سیر تاریخی و سرگذشت راستین این رویدادهای بزرگ بشری آگاهی دارند؟ بیچارگی بسیاری از این مردم، آن است که چنان دچار کمبود شخصیت می‌شوند که با مدرک پرستاری یک اتاق دوازده متری را مطب درست می‌کنند و در روی تابلوی آن می‌نویسند، ساختمان پزشکان؛ در یک دخمه‌ای نانوایی می‌سازند و می‌نویسند با مدیریت جدید؛ در دشتی بی آب وعلف و دور از آدم و عالم، کلبه‌ای می‌سازند و می‌نویسند مؤسّسهٔ آموزش عالی، در ناکجا آباد، دانشکدهٔ میخ سازی درست می‌کنند تا خود و همکارانشان را اعضای هیأت علمی بنامند و با پلاکاردهای شادباش و دیوار نوشته‌های رنگارنگ چندین متر از فضا را پر می‌کنند.»

 

 

0/5 (0 دیدگاه)